« در اینجا پسری است که پنج نان و دو ماهی دارد. » ( یوحنا ۶ : ۹ )
در ماجرای تغذیه شگفت انگیز پنج هزار مرد که با همسران و فرزندانشان نزد عیسی آمده بودند نکته ظریفی وجود دارد که می تواند طرز نگاه ما را نسبت بخودمان تغییر دهـد.
در آن روز مسیح به شاگردانش گفت مردم را خوراک بدهید. شاگردان با تعجب گفتند ما چیزی نداریم. عیسی گفت از مردم بپرسند چقدر نان دارید؟ آنها ابتدا از مردها پرسیدند، اما دریغ از یک تکه نان! دفعه دوم از زنان پرسیدند، باز هم دریغ از یک تکه نان! بالاخره با اکراه مجبور شدند بچه ها را هم بحساب بیاورند و از آنها هم بپرسند، ناگهان یکی از شاگردان فریاد زد: “در اینجا پسری هست که پنج نان و دو ماهی کوچک دارد.”
جالب ست با اینکه حتما والدین برای بچه هایشان خوراکی آورده بودند ولی شاگردان مسیح پنج نان و دو ماهی را در دست کسی یافتند که او را اصلا در آمار حاضرین در صحنه به حساب نیاورده بودند.
نکته مهم اینست که وقتی دیگران ما را بحساب نمی آورند، به این معنی نیست که خدا نمی تواند با ما کار های بزرگی انجام دهد.
هیچ وقت پنج نان و دو ماهی کوچک توانایی و امکانات بظاهر ناچیز خودتان را دست کم نگیرید. خدا قادر است با حداقل های ما حداکثر های خودش را بوجود بیاورد .
خدا همین توانایی کوچک و بظاهر ناچیز شما را خمیر مایه یک معجزه بزرگ بجهت رفع نیازهایی بزرگتر از حـد تصورتان خواهد ساخت.
بنابراین: فاجعه این نیست که دیگران ما را دست کم می گیرند و یا بحساب نمیآورند . فاجعه این اسـت که ما پنج نان و دو ماهی کوچک خودمان را حقیر بشماریم. دوست عزیز باور کن معجزه کارهای عظیم و شگفت انگیز خدا منتظر روزی است که شما پنج نان و دو ماهی درونتان را کشف کنید و آنرا بکار گیرید .
جلیل سپهر
Comments